دل کویر

ساخت وبلاگ
کاش می توانستم بنویسم که تو از عشق چه می دانی ؟ 

نپرسیدم اما سوالم این بود که چرا دوستت دارم .. چرا تو با همه فرق می کنی برایم ... چرا از فکرت بیرون نمی آیم ...

چرا رفتم زیر باران گلایه ات را به خدا کردم ... چرا التماس کردم .... نمی دانم

بعدها که یاد امشب بیوفتم چشم هایم دویاره خیس می شوند ... التماس کردم ... قسمش دادم ... که به تو بگوید ... به جای من بگوید .... که گره بگشاید ... دوستت دارم

دل کویر...
ما را در سایت دل کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مونا del-kavir بازدید : 158 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1391 ساعت: 0:03

یه لحظه به خودم اومدم ، غمی سنگینی کرد ...

از اینکه حتی یک دم هم یادت از خاطرم نمیره دلم گرفت ... دلم گرفت از اینکه چرا ، چطور تو اینقد تو وجودم ... نمی دونم ... نمی دونم چرا دستمو که برای نیت بالا می برم ؛ الله اکبر ... الله اکبر عزیز دلم از این همه زیبایی تو ؛ تنهایی من ... الله اکبر ....

حمد و سوره رو می خونم اما حواسم نیست که ...رد میشم ... سعی می کنم تمرکز کنم ... تو سجده به خودم اومدم ... گریه کردم .تو یه لحظه همه ی حرفای بالا با کلی گلایه در یه آن از ذهنم گذشت .

یه دفه حاج آقا به جای اینکه بلند شه واسه رکعت چهار ؛ نشست به تشهد ... صدای بچه ها بلند شد : به حول الله و قوه ، به حول الله ... به خودش اومد و بلند شد .

حس عجیبی دارم ... نمی دونم طاقتم داره تموم میشه یا نه ؛ فقط می دونم که دوستت دارم و حتی شادی عالم واسه چن لحظه میاد تو دلم وقتی از کنارت رد میشم یا حتی تو اون لحظه که به شوخی به دوستم میگم : دلم واسش تنگ شده ... و جواب میده : شوخی با مزه ای بود ولی من خر نیستم * ! ...

اما من واقعا دلم برات تنگ شده . سلامتی و عاقبت به خیریت ورد ِ زبونمه .


* بهم گفت : قیافت زیادی " درست انداز" ه ... بهت نمیاد ... .

دل کویر...
ما را در سایت دل کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مونا del-kavir بازدید : 157 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1391 ساعت: 0:03

احساس نمی کنم که با غصه خوردن از دوریت که منو ضعیف کرده جسمی و روحی و درسی بتونم بهت نزدیک بشم ... اینطوری شبیه تو نمی شم ...

اومدن هم اتاقی جدید که خود دبیرستانیمو دقیقا جلو چشمم آورد ٰٰ تیکه ی پازلی بود که 10 دقیقه صحبت نیمه شب گذشته با پدر و مادرم ٰٰ جفت مکملش شد .

این شد که تصمیم گرفتم از فرصت اومدن این " فرشته ی نجات " به زندگیم استفاده کنم به یاری خدا ...می خوام کمی بهتر و شبیه تو بشم ... شبیه بهار

دل کویر...
ما را در سایت دل کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مونا del-kavir بازدید : 165 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1391 ساعت: 0:03

در اولين ساعات بهاريم تو دانشگاه ، چشمونم به ديدار ِت روشن شد ...عزيز دلم چه آرامش كوتاهي ... چه زيبايي !

***

امروز كه بعد از مدتها سري به دبيرستان زدم ، بزن و برقص ِ بچه ها تو حياط رو كه ديدم به اين فك كردم كه اينا احتمالا اگه تو مهدكودكاي آينده تربيت مي شدن ، حتما فرق مي كردن ... اونجا ساز و آواز تعطيله ... اينا هم عادت مي كنن ... يني بايد عادت كنن !!!

***

دعا ميكنم معجزه بشه و تو به من نگاه كني ... مث نگاه من

دل کویر...
ما را در سایت دل کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مونا del-kavir بازدید : 163 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1391 ساعت: 0:03

آقا ! عزيز ! اين چه كاريه ؟؟ بعد ِ اين همه مدت كه نبودي ، سه دقيقه " آن‌" ميشي ! اونم invisible  ؟؟!!!


چرا ؟  ):

دل کویر...
ما را در سایت دل کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مونا del-kavir بازدید : 176 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1391 ساعت: 0:03

اولين : آزادي


آزادي را نگاشته اند رهايي از قيد و بند ها ، بستگي ها و وابستگي ها

آزادي آرزوي ديرينه ي آدمي است و نه آدمي كه هر آنكه بويي از هستي برده است آگاه است در حصر و حصار ؛ مرگ است .

به ياد آور آن هنگام را كه جوجه اي از تخم سر بر مي آورد ، مي كوشد آرام با ضربه زدن خود را از زندان سفيدي كه در آن است رها سازد يا پروانه اي پيله ي خويش را سوراخ مي كند و آزاد مي شود ؛ پرواز مي كند .


اما آنچه در همه ي  اينها يكسان است تنها ميل به آزادي است ، ميل به رها شدن .

ميل به ورود به يك دنياي جديد ، دنياي پر از زيبايي ، ظرافت و پاكي


به اميد آزادي

دل کویر...
ما را در سایت دل کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مونا del-kavir بازدید : 172 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1391 ساعت: 0:03

آقا صب بلند ميشي ، مث آدم غذا تو مي خوري ، يه كمي اينورو اونور مي ري ، ظهر ميشه ، واسه رفع خستگي مياي خبر  مرگش يه نتي چيزي بزني به بدن ؛ يهو آقا چشت روز بد نبينه ! با يه چن نفر از خودت بدتر آشنا ميشي ، چن تا وبلاگ جديد هم مي خوني ، داغ ِِداغ كه شدي و بحث بالا گرفت ، ... به علت اينكه ديشب بارون اومده و تو كشوري هستي كه پيشرفته ترين كشور دنياست :دال، همين طوري نشمرده و بيست و پنج ! برق ميره ...


ميموني تو خماري ... 


**********

با خونه ي يه دوست آشنا شدم ، پليتكنيكي و برق . عالي مينويسه به نظرم .


*********


اينقد تو اين چن روز بحث سياسي كرديم !!!  بياد ما رو ببيريد ! انگار اوين خونمون كم شده ...


دل کویر...
ما را در سایت دل کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مونا del-kavir بازدید : 154 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1391 ساعت: 0:03

اگر از طعنه هاي مردم نترسُم ... به دنبالت ميايُم مث سايه دل کویر...
ما را در سایت دل کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مونا del-kavir بازدید : 171 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1391 ساعت: 0:03

از دوران راهنمايي تا الان تو شهري زندگي مي كنم كه اينقد وي‍ژ‍گي خاص تو خودش ُ تاريخش ُ مردمش هست كه براي گفتنش ، كم ِ كم چن تا كتاب لازمه . طبيعت ِ بكر و هواي عالي در حاليكه كمتر از يك ساعت با يكي از آلوده ترين شهراي دنيا فاصله داره به علاوه ي كلي تاريخ كه اسمش رو همطراز ايران ثبت كرده ؛ همطراز تاريخ ايران در شاهنامه كه تاريخ ِ ايران و ايرانيه .

من در دماوند زندگي مي كنم . 


شهر مذهبي ِ بسته اي كه چن وختي هس به بركت گرون شدن زميناي كمي تا قسمتي به درد نخور كه بعضا غير قابل كشت-سكونت اند ؛ مردمي تازه ثروتمند پيدا كرده .


بيشتر توضيح مي دم . بپرسيد . :)

دل کویر...
ما را در سایت دل کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مونا del-kavir بازدید : 138 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1391 ساعت: 0:03

سلام

فعلا" وقت نيست ... يا وقت هست ... نميدونم ... خوب بود ... احتمالا خوب بود ... نه! ؛ قطعا خوب بود ... به هر حال كوكتل مولوتف ( Molotov - cocktail) البته با كمال احترام . اميدوارم ناراحت نشي چون بايد مي گفتم . و باز هم ميگم .

 واقعا وقت نيست ... وقت نيست .

در پناه خدا  ... خوش به حال ِ پدرتون .

يا علي .:)

دل کویر...
ما را در سایت دل کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مونا del-kavir بازدید : 160 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1391 ساعت: 0:03